یا امیرالمومنین(ع)

این صدای گرد و خاک بال کیست؟

این تلاطم های موج یال کیست؟

اولین بار است میخواند سرود

آخرین بار است می آید فرود

آمد و شوقی شد و در سینه ریخت

برسرم بارانی از آئینه ریخت

بند تسبیحم برایش دانه شد

مسجد قلبم کبوترخانه شد

آیه ای آورده سنگین و ثـقیل

زیر این آیه تلف شد جبرئیل

آیه ای از حضرت قدوس خم

شیعیان ، الیوم اکملت لکم

**

آیه ای آورد و خود پرواز کرد

باب عشق و عاشقی را باز کرد

آیه اش ظرفیت سی جزء بود

وه که هم اعجاز وهم ایجاز کرد

میشود با گفتن یک واژه اش

یکصدو ده مرتبه اعجاز کرد

میشود با خواندنش جبریل شد

سینه ی هفت آسمان را باز کرد

گفت باید از همین ساعت به بعد

روز را با یا علی آغاز کرد

گفت و گفت و گفت از حمد خدا

با عبارات و اشاراتی رسا

**

گفت حمد آن که باران آفرید

از کویر و ابرها نان آفرید

استجابت را شبیه آب کرد

آه را از پشت طوفان آفرید

شیعه ی خورشید ، یعنی ذره را

آفرید اما فراوان آفرید

از نکاح اسم رحمن و رحیم

طفل اقيانوس امکان آفرید

بعد از آن که شانه ای بر باد داد

حال دریا را پریشان آفرید

خود نمایی کرد بر جن و ملک

حیدری از جنس انسان آفرید

**

سایه را دنباله ی خورشید کرد

نور را بر ذره ها تأکید کرد

گفت زین پس هر کسی دارد نیاز

سوی حیدر پهن سازد جانماز

هر که را من قبله بودم تا به حال

کعبه اش باشد علی ، تم المقال

ابن که دستم منبر دستش شده

این که جبرائیل هم مستش شده

روی این آئینه حق تابیده است

عکس تجریدی خود را دیده است

حرف حق را می زند آئینه وش

با لب شمشیر تیز و مخلصش

دستهایش بوی خیبر میدهد

خستگی را از همه پر میدهد

**

منبری از خطبه های ناب خواند

در غدیر اسم علی را آب خواند

السلام ای آب دریای صمد

ای زلال قل هو الله احد

ای که میگردی شبیه انبیا

بر هدایت کردن قومت بیا

ای رسول مردم آئینه ها

بعثت غارت، حرای سینه ها

ای به بالای جهاز اشتران

شأن تو بالاست در بالا بمان

از تو میریزد صفات کبریا

ذات تو ممسوس ذات کبریا

نردبان وصف تو بی انتها

پله ی این نردبان سوی خدا

چون تکلم میکنی موسائی ام

تا که خلقم میکنی عیسا ئی ام

جفت دردم کشتی توحن کجاست؟

جسم سردم گرمی روحت کجاست؟

ای مسح دردهای لاعلاج

ما همه دردیم ، ظرف احتیاج

ما همه زخم یتیم کوچکیم

کن مدارا با همه ، ما کودکیم

ما نسیم ذکر تقدیس توأئیم

حاجیان فصل تندیس توأئیم

کوچه را میگردی و طی میکنی

کوزه را ظرفیت می میکنی

روی دوشت کیسه ی خرما و نان

میروی در کوچه ها دامن کشان

کیسه نه دل میبری بر روی دوش

شیعه هستم شیعه ی خرما فروش

ای سفیدی ای کبودی ای بنفش

ای به چشم پای سلمان ، جای کفش

ای به هر گام تو صدها التماس

کیسه بر دوش سحر ای ناشناس

ما همه مدیون شمشیر توئیم

تشنه ی نان جو و شیر توئیم

(در پی گنجیم) ما را راه بر

با خودت تا اشتهای چاه بر

سروده حجت الاسلام رضا جعفری


***

صداي كيست چنين دلپذير مي‌آيد؟
كدام چشمه به اين گرمسير مي‌آيد؟

صداي كيست كه اين گونه روشن و گيراست؟
كه بود و كيست كه از اين مسير مي‌آيد؟

چه گفته است مگر جبرييل با احمد؟
صداي كاتب و كلك دبير مي‌آيد

خبر به روشني روز در فضا پيچيد
خبر دهيد:‌كسي دستگير مي‌آيد

كسي بزرگ‌تر از آسمان و هر چه در اوست
به دست‌گيري طفل صغير مي‌آيد

علي به جاي محمد به انتخاب خدا
خبر دهيد: بشيري به نذير مي‌آيد

كسي كه به سختي سوهان، به سختي صخره
كسي كه به نرمي موج حرير مي‌آيد

كسي كه مثل كسي نيست، مثل او تنهاست
كسي شبيه خودش، بي‌نظير مي‌آيد

خبر دهيد كه: دريا به چشمه خواهد ريخت
خر دهيد به ياران: غدير مي‌آيد

به سالكان طريق شرافت و شمشير
خبر دهيد كه از راه، پير مي‌آيد

خبر دهيد به ياران:‌دوباره از بيشه
صداي زنده يك شرزه شير مي‌آيد

خم غدير به دوش از كرانه‌ها، مردي
به آبياري خاك كوير مي‌آيد

كسي دوباره به پاي يتيم مي‌سوزد
كسي دوباره سراغ فقير مي‌ايد

كسي حماسه‌تر از اين حماسه‌هاي سبك
كسي كه مرگ به چشمش حقير مي‌آيد

غدير آمد و من خواب ديده‌ام ديشب
كسي سراغ من گوشه گير مي‌آيد

كسي به كلبه شاعر، به كلبه درويش
به ديده بوسي عيد غدير مي‌آيد

شبيه چشمه كسي جاري و تبپنده، كسي
شبيه آينه روشن ضمير مي‌آيد

علي (ع) هميشه بزرگ است در تمام فصول
امير عشق هميشه امير مي‌آيد

به سربلندي او هر كه معترف نشود
به هر كجا كه رود سر به زير مي‌آيد

شبيه آيه قرآن نمي‌توان آورد
كجا شبيه به اين مرد، گير مي‌آيد؟

مگر نديده‌اي آن اتفاق روشن را؟
به اين محله خبرها چه دير مي‌آيد!

بيا كه منكر مولا اگر چه آزاد است
به عرصه گاه قيامت اسير مي‌آيد

بيا كه منكر مولا اگر چه پخته، ولي
هنوز از دهنش بوي شير مي‌آيد

علي هميشه بزرگ است در تمام فصول
امير عشق هميشه امير مي‌آيد

سروده ی مرتضي اميري اسفندقه