اشعار فاطميه
یا مهدی (عج)
بیا بیا که دلم دارد آرزوی تو را
تمام عمر بحق کرده جستوی تورا
اگر به میکده افتادراه من روزی
نمیزنم به لب خویش جز صبوی تورا
خدا نیاورد آن لحظه را که مرگ آید
بدون آنکه ببینم رخ نکوی تورا
گل از لطافت و پاکی اگر چه مشهود است
ندیده در همه ی عمر رنگ و بو ی تورا
جنون گرفته و بالم رها نمی سازد
به حیرتم شدم عاشق ندیده روی تور
به پای محکمه ی حق گناه بی حد است
اگر نداشته باشم دمی وضوی تورا
خوش آن زمان که بیایی به دیدنم آقا
به روی چشم نهم خاک مشکبوی تورا
اگر یقین کنم آقا که جمعه می آیی
رها نمی کنم هرگز دمی صبوی تورا
سرشک تلخ ببارم به یاد بانویی
که بغض بسته ز داغش ره گلوی تورا
سروده ی حبیب الله موحد
***
یا مهدی(عج)
تا به کی آقای ما تنهاست یا زهرا مدد
تا به کی آواره در صحراست یا زهرامدد
تا به کی خیمه نشین آستان غیبت است
شیعه را این غصه غم افزاست یا زهرا مدد
ماجرای غیبت از مولای ما آغاز شد
این همان غمهای عاشوراست یا زهرا مدد
قصه ی سرداب هم از بیت الاحزان شد شروع
جای این ویرانه در دلهاست یا زهرا مدد
قصه ی غصب فدک پایان یک سیلی نبود
آری این ارثیه ی طاهاست یا زهرا مدد
دردها تبعیدها زنجیرها آزارها
تا هنوز این ماجرا بر جاست یا زهرا مدد
فاطمی گشتن بنای کربلایی بودن است
چون حسینی بودن از اینجاست یا زهرا مدد
آن مسلمانی که بی مهر تو دارد ادعا
حکم اووالله بی امضاست یا زهرا مدد
آخر ای منصور از منصور امت دست گیر
نام تو انسیه ی حوراست یا زهرا مدد
گر بیاید انتقامت را بگیرد مهدی ات
بر لبش این زمزمه زیباست یا زهرا مدد
سروده ی محمود ژولیده
***
یا مهدی(عج)
به لحظه ای که در آن شعله ها نوا کرده
برای آمدنت مادرت دعا کرده
برای اینکه بگیری تو انتقامش مرا
میان نافله هایش چه ناله ها کرده
اگر که شیعه شدیم اعتقاد مااین است
به یمن توست به ما هم گر اعتنا کرده
تو گفته ای که بود الگوی تو مادر تو
همان که شیر خدا بر وی اقتدا کرده
هزار سال گذشته هنوز عزاداری
تمام عمر تو را غصه اش عزا کرده
شنیده ام که بدست شماست پیرهنش
نگه به پیرهنش بادلت چها کرده
برای زخم کبودش بیار دارویی
همان که بهر ظهورت خدا خدا کرده
سروده ی جواد حیدری
***
یا زهرا(س)
ای معطر شده با سیب خدا یا زهرا
اربعین نبوی بانوی ما یا زهرا
انبیا آرزوی شیعه شدن می کردند
تا که از نام تو گیرند صفا یا زهرا
تربت چادر تو در بر مهدی باقیست
ناله دارد که تو و کوچه چرا یا زهرا
هر چه داریم از آن دست شکسته داریم
به خدا مادری ات بوده بجا یا زهرا
با همان پهلوی بشکسته دعایم کردی
که شدم سینه زن کرب و بلا یا زهرا
تا گره وا شود از کار، خمینی می گفت
رمز جنگیدن این بار شما یا زهرا
سینه و پهلو عشاق شما زخمی بود
بسکه بودند به یادت شهدا یا زهرا
کی شود یار سفر کرده ی تو برگردد
تا بیاییم مدینه به نوا یا زهرا
دم بگیریم بیاییم کنار قبرت
جان خود را بنماییم نثار قبرت
سروده ی جواد حیدری
***
یا زهرا(س)
به گنج سینه ی من درد بی دوا دادند
به اهل بیت رسول خدا بلا دادند
مدینه مزد رسالت به نقد پردازد
اگر چه اجرت ما را سوا سوا دادند
مرا به کوچه،علی را به خانه بنشانند
به زخم مهلک بازوی من دوا دادند
چو نامه ی فدکم را مطالبه کردم
جواب خواسته ام را چه بی هوا دادند
برای غصب خلافت به نام نصب امام
پس از رسول خدا حکم ناروا دادند
به انحراف کشاندند فکر مردم را
به خویش منصب وعنوان وپیشوا دادند
حکومت نبوی را به سلطنت بردند
خلافت علوی را به انزوا دادند
لباس ظاهر دین را به حق تهی کردند
به رای خویش به اسلام محتوا دادند
حساب دین وسیاست ز هم جدا کردند
چه زشت نسبت مارا به سوا دادند
منافقین چو لوای عدالت افکندند
به ظالمین سقیفه نشین لوا دادند
علی دگر به دعایم الهی آمین گو
به استغاثه ی من حاجتی روا دادند
سروده ی محمود ژولیده
***
یا زهرا(س)
ای که فقط مقام تو خیر النسا شده
لعنت برآنکه منکر صدق شما شده
جایی که انبیا همگی سائلند وبس
لعنت برآنکه آمده وبی حیا شد
تو دختر رسول ترین برگزیده ای
احمد برای توست اگر مصطفی شده
شیعه شدن که روزی هر کس نمی شود
هر کس که شیعه شده ز عطای شما شده
در سجده ات که تا به سحر طول می کشید
شد عاقبت به خیر هر آنکه دعا شده
بعد از ولایت تو و تصدیق تو دلم
احساس می کنم چقدر با خدا شده
تو مادری نمودی و ما را خریده ای
تو خواستی که خاک من از کر بلا شده
ما را ببخش نوکر خوبی نبوده ایم
گاهی اگر غلام شما بی وفا شده
تکلیف محوریست مرام تو تا ابد
در این مسیر عمر جوانت فدا شده
تکلیف ماست تابه فرج منتظر شدن
این امتحان سخت که تکلیف ما شده
ما را به سوی مهدی تو می کشد ولی
دوران ما زدوری او پر بلا شده
این نیز از مجاری فیض خود شماست
پایم اگر به مجلس این روضه وا شده
سروده ی جوادحیدری
***
یا زهرا(س)
زهرایت ای علی جان جزنیمه جان ندارد
امید زنده ماندن در این جهان ندارد
خواهم که اشک غربت از چهرات بگیرم
شرمنده ام که دیگر دستم توان ندارد
جز فضه کس نداند در پشت در چها شد
من لب نمی گشایم محسن زبان ندارد
هرکس سراغم آمد با او بگو که زهرا
قدرش عیان نگردید قبرش نشان ندارد
حتی یهودیان هم در خانه در امانند
در بین خانه ی خود زهرا امان ندارد
سروده ی حاج حبیب الله موحد
***
یا زهرا(س)
زهرای من غمت بخدا می کشد مرا
ظلمی که شد به تو جفا می کشد مرا
رخسار نیلگون شده از سیلی ستم
پنهان نمودنت ز وفا می کشد مرا
دست مرا رضای خدا بسته نازنین
بی یاوری تو به بلا می کشد مرا
پرپر شدی ز ظلم عداوت برابرم
دوری روی تو بخدا می کشد مرا
هنگام غسل تو شب وروزم یکی شده
دیدم به پیکر تو چها می کشد مرا
پشت و پناه من همه دم یاری تو بود
کردی به خصم خویش دعا می کشد مرا
ای مهربان ودلبر محنت کش علی
هجرت بدون چون وچرا می کشد مرا
بسیار طعنه از کس و ناکس شنیده ام
دشمن جداو دوست جدامی کشد مرا
یک سو غم تو دارم و سویی غریبه ام
اما حدیث کرب وبلا می کشد مرا
سروده ی حاج حبیب الله موحد
***
یا زهرا(س)
باغ را آتش کشیدند و گل و گلزار سوخت
یاس در پشت در اما با در و دیوار سوخت
گرچه اتش بر نبی و آل او باشد حرام
سینه ی گل از فشار تیزی مسمار سوخت
شعله ی سرکش چنان در پیچ و تاب افتاده بود
کز تب و تابش دل ایثار هم بسیار سوخت
یک طرف گل بود و غنچه سوی دیگر خشم و کین
گلشن امن الهی در میان نار سوخت
چهره ای را که خدا هم از محبت دوست داشت
شد کبود از ضربت سیلی و آتشبار سوخت
تا که در بر سینه ی انسیه الحورا ننشست
دل شکست از این مصیبت دیده از دیدار سوخت
باغبان در باغ بود اما دو دستش بسته بود
پیش چشمان تر او دلبر و دلدار سوخت
آنکه گلبرگ شقایق بر رخش جا می گذاشت
بهر یاری کردن مولای خود خونبار سوخت
گل کجا و تازیانه، سیلی و ضرب لگد
در میان حسرت غم مادر احرار سوخت
خانه زاد حق تعالی از جفا خانه نشین
قلب عالم از نوای حیدر کرار سوخت
لرزه جسم غنچه ها و شرم روی باغبان
گوئیا عرش و فلک را کینه ی کفار سوخت
یادگاری را که پیغمبر سفارش کرده بود
گاه بازو گشت نیلی و گهی رخسار سوخت
سروده ی حبیب اله موحد
***
یا زهرا(س)
عشق حیران زتولای من است
واله و غرق تماشای من است
زینبم دختر غم پرور من
گوش کن از تو تمنای من است
هرچه خواهی تو مرا سیر ببین
کاخرین ساعت دنیای من است
گرچه از ضربت در می میرم
قاتلم غربت مولای من است
پیش چشم حسنم در کوچه
لاله گون بازو و سیمای من است
دخترم نزد تو هستم مهمان
از تو ای ماه تقاضای من است
که پدر را نگذاری تنها
کو امید من و رویای من است
بر حسین و حسنم مادر باش
که حزین سینه ی گلهای من است
خون پیراهن من را زینب
کن نهان از پدرت رای من است
کربلا می روی و می بینی
غرق خون گلشن و گلهای من است
جای من بوسه بزن حنجر او
کو گل بی کس و تنهای من است
سروده ی حبیب اله موحد
***
یا زهرا(س)
دگر بیت الحزن شد خانه ی من
فلک بر هم زده کاشانه ی من
الهی ننگرد مردی در عالم
چنین دردی که شد هم خانه ی من
غریبی در وطن آمد سراغم
شده لبریز غم پیمانه ی من
مدینه گریه کن با من در این غم
که گشته آشنا بیگانه ی من
مرا چون شمع سوزان آب کردند
در آتش سوخته پروانه ی من
شکسته پهلوی تنها امیدم
شده غرقه بخون جانانه ی من
ربود از کینه گلچین غنچه ام را
گل نورسته ی دردانه من
از آن روزی که آوایش شنیدم
بود خونین دل دیوانه ی من
شبانه ماه را در خاک کردند
دگر خاموش گشته خانه ی من
خداوندا توئی آگه زحالم
که پرپر شد گل و گلخانه ی من
علی دیگر دل آرامی ندارد
زدستم رفت آن فرزانه ی من
سروده حبیب اله موحد